سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران ۱
اولش یک نفر بود! عاصی از نابرابری و سرکوب و و البته بسیار جدی و متعهد…
از اون آدمهایی که توان رهبری، و خلق پدیدهها نو رو دارن و تصمیم میگیرن مسیر تاریخ رو تغییر بدن!
اسمش محمد حنیفنژاد بود. دانشجو بود و با سه تا از همفکرانش در سال ۱۳۴۴ سازمان مجاهدین خلق رو شروع کردن….
امان از دانشگاه که هم شیخ ازش میناله و هم شاه مینالید!
به سختی یک خونهی کوچیک تو بلوار کشاورز تهران اجاره کردن و تو اون روزهای خاکستری وقتی دور هم جمع میشدن تا نون و پنیری بخورن و باهم یه کتاب بخونن… هیچ فکر نمیکردن قراره به کجا برسن!
هیچ فکر نمیکردن این سازمان دههها بعد از این سر دنیا تا اون سر دنیا دفتر و پایگاه دایر میکنه و در تجمعاتش دههاهزار نفر شرکت میکنن.
هیچ فکر نمیکردن ۶۰ سال بعد دخترها و پسرهای جوون در سراسر دنیا عاشقانه ازش دفاع میکنن
اونها اصلا باورشون نمیشد مسئولین این سازمان کسانی خواهند شد که چند دههی بعد تازه قراره به دنیا بیان
اصلا فکر نمیکردن هزاران عضو جان برکف و هزاران کانون شورشی در سراسر ایران به اون میپیوندن!
اونا هیچ فکر نمیکردن دارن سازمانی رو تاسیس میکنن که قراره دو دهه بعد، ۳۰ هزار نفر بخاطر به زبون آوردن اسمش بر طناب دار بوسه بزنن
اونها هیچ وقت فکر نمیکردن دارن جنبشی رو ایجاد میکنن که از هزار آزمایش سخت میگذره! اما هر بار قویتر بیرون میاد
بله اونها در اون خونهی کوچیک اجارهای در بلوار کشاورز تهران… هیچ فکر نمیکردن که …یا نه!
بهتره بگیم! از قضا خوب میدونستن و تفاوتشون با دیگران همین بود! میدونستن که هر قدمی که صادقانه و فداکارانه برداشته بشه راه رو به سمت پیروزی و آزادی باز میکنه!